عزيزم!
مي تواني خوشحال باشي، چون من دختر كم توقعي هستم. اگر مي گويم بايد تحصيلكرده باشي، فقط به خاطر اين است كه بتواني خيال كني بيشتر از من مي فهمي! اگر مي گويم بايد خوش قيافه باشي، فقط به خاطر اين است كه همه با ديدن ما بگويند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هي بالاتر برود!
اگر مي گويم بايد ماشين بزرگ و با تجهيزات كامل داشته باشي، فقط به اين خاطر است كه وقتي هر سال به مسافرت دور ايران مي رويم توي ماشين خودمان بخوابيم و بي خود پول هتل ندهيم!
اگر از تو خانه مي خواهم، به خاطر اين است كه خود را در خانه اي به تو بسپارم كه تا آخر عمر در و ديوارآن، خاطره اش را برايم حفظ كنند و هرگوشه اش يادآور تو و آن شب باشد!
اگر عروسي آن چناني مي خواهم، فقط به خاطر اين است كه فرصتي به تو داده باشم تا بتواني به من نشان بدهي چقدر مرا دوست داري و چقدر منتظر شب عروسيمان بوده اي!
اگر دوست دارم ويلاي اختصاصي كنار دريا داشته باشي، فقط به خاطر اين است كه از عشق بازي كنار دريا خوشم مي آيد... جلوي چشم همه هم كه نميشود!
اگر مي گويم هرسال برويم يك كشور را ببينيم، فقط به خاطر اين است كه سالها دلم مي خواست جواب اين سوال را بدانم كه آيا واقعا "به هركجا كه روي آسمان همين رنگ است"؟! اگر تو به من كمك نكني تا جواب سوالاتم را پيدا كنم، پس چه كسي كمكم كند؟!
اگر از تو توقع ديگري ندارم، به خاطر اين است كه به تو ثابت كنم چقدر برايم عزيزي!
و بالاخره...
اگر جهيزيه چنداني با خودم نمي آورم، فقط به خاطر اين است كه به من ثابت شود تو مرا بدون جهيزيه سنگين هم دوست داري و عشقمان فارغ از رنگ و رياي ماديات است.
من مگســـــــــــ معمولیــــــــــــمشما چطــــــــــــــور؟؟؟؟؟
بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه اینمــــــــــــ از سوتی یکــــــــــــی از اقوام
رووووووووووووزتون مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــت آجووووووهای مجازیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من معمولی ام
از همان دخترهای معمولی شهر
كه لباس های گشاد و راحت می پوشند
آرايش شان انقدر ديده نمی شود كه انگار اصلا آرايش ندارند
حواسشان نيست كه بايد كجا و چگونه بخندند
خسته كه می شوند يك گوشه شهر چهار زانو می شينند و آدم ها را نگاه می كنند
از همان دخترهای معمولی كه هيچ چيز را معمولی نمی بينند
كه همه چيز را تحليل می كنند
رفتارها را؛
گفتارها را
كه هر چه می شود خودشان را سرزنش می كنند
من معمولی ام
آنقدر معمولی
كه ساده دل می دهم
ساده می بينم
ساده می خواهم
و
ساده شاهد رفتن ها می شوم
و ساده باز همان لباس های معمولی ام را می پوشم
و در اين شهر
باز هم
معمولی می گردم