حـــسِّ:)خـــآصツ
Mn brgshtmmm


خواب ننه جون....



وقتی بچه بودیم ننه جون برامون از داستانا و قرآن زیاد میگفت؛
میگفت وقتی آدم میمیره
اعضای بدنش به حرف میان،
به هر كاری كه كرده شهادت میده!
یه شب تو خواب دیدم
چشمم به حرف افتاده،
داره همه چیزُ میگه؛
نگاه هارو، بوسه هارو، رفتن هارو، انتظار هارو، خیره موندن هارو!
من اعتقادم به این حرفا نصفه و نیمه است!
ولی اگه واقعا بشه!
ننه جون هر وقت خواب بد میدید
با خنده میگفت ؛
خواب ما كه چپِ !حساب نیست...
از نگاه سنگین بابا میفهمیدم كه چشمام دیگه دارن وا میدن!
ولی من هنوز زنده بودم!
میترسم چشمم شروع كنه به حرف زدن!
یه رازهایی رو بگه
كه فقط من میدونم و دیوارِ بغل تختم،
كه شب ها باهاش درد و دل میكردم!
چند وقته همه آرزوم اینه كه
زندگی یه خواب باشه!
اونم مثل خواب ننه جون،
چپ...
♥ نوشته شده در چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت 16:28 توسط 🐨دخی دیوونه🐨 :

Design By : Bia2skin.ir